رهگذر

متن مرتبط با «سیمین بهبهانی چرا رفتی» در سایت رهگذر نوشته شده است

امروز تو با پاهای خودت رفتی...

  • صاف زل زدی توو چشمامو گفتی: چه میشه کرد؟ باید تحمل کرد..گفتی ما هم دیگه به سنی رسیدیم که وایستیمو رفتن پدر و مادرمونو ببینیم...گفتی نباید انتظار داشته باشیم دنیایی که برای همه یه جور تموم میشه برای ما, ...ادامه مطلب

  • سیمین بهبهانی

  • شلوار تا خورده دارد مردی که یک پا ندارد خشم است و آتش نگاهش یعنی: تماشا ندارد   رخساره می‌تابم از او اما به چشمم نشسته بس نوجوان است و شاید از بیست بالا ندارد   بادا که چون من مبادا چل سال رنجش پس از این - خود گر چه رنج است بودن "بادامبادا" ندارد-   با پای چالاک پیما دیدی چه دشوار رفتم تا چون رود او که پایی چالاک پیما ندارد   تق تق کنان چوبدستش روی زمین می‌نهد مهر با آن که ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد   لبخند مهرم به چشمش خاری شد و دشنه‌ای شد این خویگر با درشتی نرمی تمنا ندارد   بر چهره‌ی سرد و خشکش پیدا خطوط ملال است یعنی که با کاهش تن جانی شکیبا ندارد   گو,سیمین بهبهانی,سیمین بهبهانی شعر,سیمین بهبهانی چرا رفتی,سیمین بهبهانی دوباره میسازمت وطن,سیمین بهبهانی کولی,سیمین بهبهانی هوای گریه,سیمین بهبهانی ای,سیمین بهبهانی فعل مجهول ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها