صاف زل زدی توو چشمامو گفتی: چه میشه کرد؟ باید تحمل کرد..گفتی ما هم دیگه به سنی رسیدیم که وایستیمو رفتن پدر و مادرمونو ببینیم...گفتی نباید انتظار داشته باشیم دنیایی که برای همه یه جور تموم میشه برای ما, ...ادامه مطلب
در روایت است رسول خدا(ص) هنگامی که به سمت مدینه می آمدند بر مردی وارد شدند و بعدها وقتی که حضرت به مدینه آمدند و به مقاماتی رسیدند به آن مرد گفته شد که حضرت همان شخصی است که بر تو وارد شده بود و اکنون به این مقام رسیده. مرد با خود فکر کرد که چه چیزی از حضرت(ص) بخواهد؟! آمد نزد رسول خدا(ص) و گفت: یا رسول الله مرا می شناسید؟ حضرت پرسیدند: تو کیستی؟ گفت: من همان کسی هستم که فلان روز بر من وارد شدید. حضرت فرمودند: چه می خواهی؟ خوب فکر کرد و گفت: صد تا شتر با ساربان.. حضرت سر فرو انداختند و گفتند: حاجتش را بدهید. و بعد فرمودند: چه شده که این مرد از آن پیرزن یهودی همت, ...ادامه مطلب
نمی دانم "دل"دست دارد یا نه فقط می دانم تو دستش را می گیری اگر بخواهی... لتماس دعا,خدای من,خداي من,خدای من خداییست,خدای من کجایی,خدای من دوستت دارم,خدای من کمکم کن,خدای من بهشتی دارد,خدای من کجاست,خدای من تو را قسم,خداي من كمكم كن ...ادامه مطلب